ملیکاملیکا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

ملیکا عروسک مامان

بالاخره گفتی مٰ مٰ

خدای من بعد از کلی التماس کردنت واسه گفتن مامان امروز سه شنبه بیست و ششم شهریور نود و دو گفتی مٰ مٰ.هرچند هنوز نگفتی ماما ولی من به همینم راضیم. آخه نمیشه که دخترم.نصف شب از خواب که پا میشی بابا .میخوای غذا بخوری بابا.ذوق میکنی بابا.نشد که حالا دیگه بگو ماما.
31 شهريور 1392

هفتمین مروارید در صدف

دوشنبه بیست و پنجم شهریور ماه نود و دو هفتمین دندون که پایین سمت چپ میشه نمیدونم اسمش چیه مامان جوونه زد. شیطون بلا نه به اون روزها که همیشه دهنت رو نگاه میکردم به امید دیدن یه دندون.نه به حالا که ماشاالله ضربتی داری دندون هات رو رو میکنی.   ...
31 شهريور 1392

ششمین مروارید سفید دیده شد

ملیکای نازنین داری واسه خودت خانمی میشه مامان.وقتی رشد و بزرگ تر شدنت رو میبینم کلی ذوق میکنم . یکشنبه بیست و چهارم شهریور نود و دو دندان نیش سمت چپ هم ریشه زده و کلی مامان و بابایی ذوق زده شدند. اما همون روز ظهر اتفاق خیلی بدی برات افتاد که شاید تا آخر عمر فراموش نکنم.ظهر وقتی ناهار خوردیم چون من دستم بریده شده بود قرار شد بابایی شما رو ببره حمام.منم مشغول آماده کردن لباسات بودم.ولی دلم طاقت نیوورد رفتم در حمام که ببینم دارید چکار میکنید که بابایی گفت برو بیرون.چند لحظه بعد صدای جیغ تو دراومد.زود رفتم تو حمام.بابا گفت دستت رو گذاشتی رو دوش که آبش داغ شده بود .سریع موهات رو شستم و آوردمت بیرون .زود لباس پوشیدیم و بردیمت بیمارستان.تو خیلی...
31 شهريور 1392

رویش پنجمین دندان

عروسک نازم.این روزها واسه درآوردن دندونای نازت خیلی اذیت شدی مامان.منم تو همین روزها دندون عقلم داره کامل میشه خیلی اذیتم خدا میدونه تو چه دردی میکشی مامانم.بدون که همیشه تو آغوشم آرومت میکنم دخترم.همیشه کنارتم عزیزم. یکشنبه سوم شهریور نود و دو پنجمین دندون سفیدت جوونه زده.خیلی خوشحالم که کم کم دندونات داره کامل میشه و میتونی غذا رو درست بجوی این دندون بالا سمت راسته(دندان نیش)   ...
31 شهريور 1392
1